محمدحسینمحمدحسین، تا این لحظه: 17 سال و 16 روز سن داره

محمدحسین عشق جاودان

دردتنهايي اين روزها ...

هوالعزيز امروز آخرين روز صفر شهادت امام رضا (ع) است . امروز روز شهادت امام خوبيهاست . بعضی شبا تو خونمون  بابام به مادرم می گه می خوام برم امام رضا به خدا دلم تنگ دیگه   بابام می گه امام رضا مریضا رو شفا می ده دوای درد مردمو از طرف خدا می ده   اجازه هست اين پسر قشنگي که مي بينين از چهارشنبه رفته مسافرت بدون مامان  و  بابا ... ماجرا از اين قراره که مادراينا مي خواستن برن تهران عيادت عمه حاجمار تو هم گفتي مامان تو که شيفتي بابايي که شيفت تورو خدا بزار منم برم و با اصرار زياد ما قانع شديم... چند شب پيشا حالت خيلي بد بود .م...
23 دی 1391

شهد شيرين زيارت ...

هوالعزيز سلام عزيزجان .سلام شکر زبانم .اميد من هستي  .عکس کربلائي ها ي ما .زيارتشون قبول شهد شيرين زيارت عتبات عاليات گواراي وجودشان .اولین زائران ما . باباجي و عزيزجون     عزيزجون - محمدعلي - باباجي - محمدمهدي - دايي مجتبي و زن دايي مادر جون و پدر جون من آمدم دوباره به دستم قلم دهی شاعر شوم به شعر دم محتشم دهی عطر حرم به پیرهن دفترم دهی پاداش این دلانه غبار حرم دهی ما در حریم تو همه مستیم یا حسین ما را ببخش عهد شكستیم یا حیسن «ان الحسین..»، بَه كه چراغ تو روشن است تقدیر من حبیب! دوجا جان سپردن است این سینۀ كبود نشانی به این تن است مِهر حسین مُهر م...
16 دی 1391

فقط عکس با تاخیر ...

هوالجمیل سلام گلم امروز دوباره اومدم و دیدم بهترین فرصته که برات عکسای ماهای قبل رو بزارم .ببخش عکسات آن لاین نیست . از تولد شروع کنیم .. تولدت با لجبازي سنا با شما و بي حالي شما خيلي خوب نبود .حالت بد شد .             کیک تولدت در مهد عجب روزی بود تو کوچه حالت بد شد ولی وقتی اومدی و دوستات رو دیدی از این رو به اون رو شدی  اینم چند روز بعد از تولدت ...    آخر شب تولدت در خونه   بریم مشهد که خیلی بهمون خوش می گذره .         ...
14 دی 1391

هزار و 373 سال از درس آزادگي امام حسين گذشت

بسم الله الرحمن الرحيم سلام گلم امروز که دارم برات مي نويسم مادراينا صبح امروز از کربلا اومدن .ان شائ الله قسمت همه بشه .خدا رو شکر مي گم به خاطر اينکه قدماي بهترين و عزيزترين انسان هاي روي زمين که من براشون حاضرم جونمو بدم به کربلا رسيد و اسم منو و اسم مارو تو گوش آقامون زمزمه کردن و از يا پيش عزيزترين و با کرامت ترين و شريفت ترين انسان ها پيش خدا ياد کردن .(پدر و مادر عزيزم و پدر شوهر و مادر شوهر عزيزم ) واقعا شکرت خدا که اين سفر زيارتي رو قسمتشون کردي ...زيارت قبول باشه و دست حق هميشه به همراتون ... خيلي سخت گذشت برما تا برن و بيان هزارجور دلشوره مياد سراغ دلت و سربه سر فکرت مي زاره خلاصه رفتن و  امروز با اومدنشون ما از...
14 دی 1391

ياد ايام ...

هوالمعشوق سلام  پسر قشنگم خيلي وقته بود که نتونستم برات چيزي بنويسم خيلي سرم شلوغ بود گلکم . از چند هفته اي که نتونستم بنويسم  مي گم .2 هفته پيش عزيزجون و باباجي و دايي مجتبي و زن دايي فرشته و محمد علي و محمد مهدي سفر زيارتي به کربلا و نجف و سامرا رفته بودند .کربلايي شدند.عزيزم هفته ديگه هم پدرجون و مادر جون مي رن کربلا .گل من عزيزمن ان شاء الله به سلامتي برن و برگردند .راستي ديشب شب يلدا خونه مادرجون بوديم .خوب بود .نگين اينا بودن بعد هم سنا اينا اومدن . خوب بود شما هم عکاس مجلس بودين .جای عمو محمدرضا خالی بود. فال حافظ و ... به صد یلدا الهی زنده باشی / انار وسیب وانگورخورده باشی اگریلدای دیگرمن نباشم...
6 دی 1391
1